در ستایش اعداد
من در گذشته اهمیت زیادی برای دقت ارقام در زندگی و کار و سرمایهام قائل نبودم. در این نوشتار در مورد تاثیر بکارگیری اعداد و واحدها در زندگی روزمرهمان مینویسم.
تقریبا یا دقیقا
در گذشته در محاوراتم خیلی از کلمات «تقریبا» و «حول و حوش» و فلان قدر و «خردهای» استفاده میکردم. موضوع صحبت میتوانست قیمت یک جنس یا حقوق دریافتیام یا موجودی حساب بانکیام یا مسافت بین دو شهر و یا میزان آرد لازم برای پختن یک کیک باشد. من دقیق نبودم و اهمیتی هم برای این موضوع قائل نمیشدم. مثلا چه نیازی داشتم بدانم چقدر دقیقا در حسابم دارم در حالی که هر لحظه میتوانستم با مراجعه به خودپرداز یا اینترنتبانک و یا حتی موبایلبانک از موجودیام مطلع شوم؟
واحدهای رایج اندازهگیری
حتما تابحال پیشآمده که تایر دوچرخه یا موتور یا خودرو را باد زده باشید. چطور چک میکنیم که میزان باد تایر کافی است؟ صدها بار این صحنه را دیدهایم، به جز خودرو در سایر موارد غالبا با فشار دادن تایر این کار را انجام میدهیم. تا اینجا ظاهرا مشکل بزرگی نیست. هرچند هرگز نمیتوانیم به این طریق از میزان «دقیق» فشار باد تایر آگاه شویم. اما چه اهمیتی دارد؟
ارقام دروغ نمیگویند
این روش مشکلاتی دارد. اول اینکه هرگز یاد نمیگیریم یک مشکل را به روشی که طی آزمایش و تحقیق بدست آمده است حل کنیم. مثلا برای فشار باد تایر دوچرخه کوهستان، دوچرخه کورسی، انواع موتورسیکلت و انواع خودرو مقادیری توسط سازندگان توصیه میشود که بکارگیری آنها بهترین نتیجه را در هنگام رانندگی و ترمز کردن بدست میدهد. دیگر اینکه یاد نمیگیریم از واحدهای اندازهگیری استفاده کنیم، مانند بار (bar) و پاسکال (pascal) و پاوند بر اینج مربع (psi). اینجا قصدم صحبت در مورد دستگاه بینالمللی یکاها یا سیستم متریک نیست، بلکه منظورم هر واحدی است که در صنف مورد نظر ما رایج باشد. مثلا اگر مکانیکهای کشور من از بار استفاده میکنند من هم باید آن را بلد باشم و موقع مکالمه با آنها از لغت صحیح استفاده کنم.
اعداد و سرعت انتقال
نکتهای که از همه موارد بالا مهمتر است سرعت انتقال افکار و ایدهها و محاسبات به بکارگیری اعداد و واحدهای مناسب است. وقتی دو نفر مشغول صحبت و دیالوگ با یکدیگر هستند و یکی میخواهد مثلا میزان توصیه شده فشار باد تایر دوچرخه را به دیگری بگوید چطور باید این را انتقال بدهد؟ آیا میتواند تجربهای که از فشار تایر باد شده دارد را بدون استفاده از اعداد منتقل کند؟ آیا اصلا راهی هست؟ واضح است که بکار بردن اعداد سرعت انتقال را به شکل غیر قابل باوری در این مورد بالا میبرد. مثلا اگر من به شما بگویم که تایر دوچرخه کوهستان باید به میزان ۶ بار باد شود، مطلب ۱۰۰٪ منتقل شده است، فرقی هم نمیکند که این را رو در رو بگویم یا پشت تلفن یا روی کاغذ بیاورم.
مثال دیگر در این مورد آشپزی است. بارها هنگام پرسش از دستورالعمل پخت یک غذا با واحدهایی نظیر «مشت» و «لیوان» و حتی «پیمانه» مواجه میشوم. در مورد مشت و لیوان به وضوح پیداست که اینها قابل اطمینان نیستند. حتی در مورد پیمانه هم مادامی که عنوان نشده باشد که در کدام سیستم اندازهگیری صحبت میکنیم قابل استناد نیست. مثلا یک پیمانه در ژاپن ۲۰۰ میلیلیتر و در آمریکا ۲۴۰ میلیلیتر حجم دارد1.
هشیاری مالی
در گذشته مدیریت مالی نداشتم. از یک طرف در طول ماه/سال درآمدی داشتم که وارد حسابم میشد و از سوی دیگر هزینهها قرار داشتند که موجودی حسابم را تخلیه میکردند. نسبت به میزان دقیق آنها هم اطلاعی نداشتم. اینکه سالیانه چقدر مالیات میدهم، چقدر بیمه پرداخت میکنم، مجموع کرایه سالیانهام چقدر است، هزینه حمل و نقل من و خانوادهام چقدر است و مانند اینها. هر وقتی هم که کفگیر به ته دیگ نزدیک میشد وقت «صرفهجویی» فرا میرسید. اگر آن موقع کسی میپرسید که هزینههای سالیانه خودرو من چقدر است، یا سایر هزینههای من در سال چقدر است پاسخی نداشتم بدهم. اصولا نیازی احساس نمیکردم که پاسخ اینها را بدانم. دید من «کوتاه مدت» بود و در زندگی من همه چیز در «حال» خلاصه شده بود.
این «ابهام» مالی اکنون به نظرم مثل زندگی در فضایی ابری و غبارآلود یا مثل شنا بدون عینک یا شنا در آب گلآلود میماند. امروز بعد از سپری شدن سالها و بویژه چند سالی زندگی در کشور آلمان کم کم این رویکرد را کنار گذاشتهام. اندک اندک یاد گرفتم که بدانم چقدر هزینه میکنم و چقدر درآمد دارم. امروز میزان درآمدم را تا دو رقم اعشار به خاطر میسپارم چرا که گرد کردن دائمی آمار ذهنم را تنبل و راحت طلب میکند. شاید مسخره به نظر برسد، اما این تمرینی است برای «دقت» به آمار و ارقام. با بلندتر شدن دیدم دیگر حقوق/درآمدم را نیز ماهینانه محاسبه نمیکنم بلکه به سبک و سیاق کشورهای توسعهیافته آنرا «سالیانه» محاسبه میکنم چرا که میخواهم برای یکسال با تکیه بر درآمدم برنامهریزی کنم. برنامهریزی هم ممکن نیست مگر با دقت در «ارقام».
امروز میزان درآمدم را تا دو رقم اعشار به خاطر میسپارم چرا که گرد کردن دائمی آمار ذهنم را تنبل و راحت طلب میکند
الان با این تجربه عادات حسنهای پیدا کردهام. مثلا همواره نسبت به موجودی و دارائیام آگاهم. در صورتی که قصد هزینهای داشته باشم با ملاحظه اینکار را میکنم. اگر هم قصد انجام کار یا خریدی دارم که هزینه قابل توجهی دارد از ماهها پیش شروع به فکر و برنامهریزی میکنم.
نتیجهگیری
امیدوارم توانسته باشم اهمیت ارقام و اعداد و بکارگیری دقیق آنها را بیان کرده باشم. ملتی که بتواند از اعداد و واحدهای مناسب در محاورات و اسناد خودش استفاده کند و همه افرادش این «سواد» مهم را داشته باشند میتواند با سرعت و دقت بسیار زیادی دست به انتقال دانش و تجربه بزند بدون اینکه دست به دامن سعی و خطا2 بشود و عمر و وقت گرانبها را بیهوده تلف بکند و آهنگ رشد خودش را کند کند.
به عنوان حسن خطام این مطلب نموداری که از ورودی و خروجی حسابم ساختم رو اینجا اضافه میکنم. من اعداد رو در یک رقم دلخواه ضرب کردم تا رقم واقعی مشخص نشود. شما بررسی کنید که آیا این نمودار الگوی منظمی داره یا نه، من که نظمی نمیبینم.
-
Trial and error ↩
سلام، به نظرم ایده ی خوبیه که بگید اعداد و ارقام زندگی تون رو چه جوری سازماندهی می کنید مثلا با چه نرم افزاری.
مدتی از نرمافزار Financisto استفاده میکردم و گاهی هم با اکسل.