ماجرای بازگشت استالمن به FSF
سال ۲۰۱۹ ریچارد استالمن بنانگذار بنیاد نرمافزار آزاد و emacs و GNU بعد از انتقادات عمومی نسبت به رفتارش و نظراتش بویژه در مورد ارتباط بزرگسالان با نوجوانان از سمتش در FSF و MIT کناره گرفت. دو هفته پیش او بازگشتش را به FSF اعلام کرد که یک بحث عمومی را برانگیخته است. در این مقاله به این موضوع میپردازم.
توجه: پیش از شروع بنویسم که قصد من شرح کامل داستان و عکسالعمل آنچه در آمریکا گذشته است نیست. من تا آنجا که این موضوع به جامعهی نرمافزار آزاد میتواند مربوط باشد به این موضوع توجه میکنم و بیش از آن برایم مهم نیست.
در آن سال یک مقاله در مورد جفری اپستاین در شرح ارتباط جنسی یکی از دخترانی که او از آنها بهرهبرداری جنسی میکرد با ماروین مینسکی، یکی از اساتید دانشگاه MIT و از همکاران (یا دوستان) استالمن، منتشر شد.
پس از این مقاله و انتقادات به کمک مالی اپستاین به MIT و کمپینهایی در این رابطه پای استالمن با یک مقاله در انتقاد از رفتار و نظرات استالمن در مورد زنان در دانشگاه MIT و FSF به ماجرا باز شد. در این مقاله نویسنده با نقل قول از ایمیل استالمن او را به عدم رواداری و تبعیض و سوءرفتار نسبت به سایر زنان در حوزهی تکنولوژی متهم میکند، چرا که او در میلینگ لیست دانشگاه به جملهبندی و کلمات یک کمپین علیه مینسکی و اپستاین انتقاد کرده بود.
با وجود انتقاداتی که به محتوای این مقالات شد، بویژه این مقالهی مفصل این ماجرا ادامه پیدا کرد و افراد و شرکتهای مختلف به نفع یا بر علیه استالمن موضعگیری کردند و در نهایت او از سمتهایش کناره گرفت و ماجرا فروکش کرد. تا اینکه دو هفته پیش پس از رویداد اینترنتی Libreplanet 2021 او به طور ناگهانی اعلام کرد که به هیئت مدیرهی FSF بازگشته است، اینبار نه به عنوان مدیر بلکه به عنوان یک عضو.
به فاصلهی یک روز یک نامهی اینترنتی بر علیه استالمن با امضای افراد و شرکتهای مختلف منتشر شد که با خطاب کردن او به عنوان «زنستیز» و «معلولستیز» و «ترنسهراس» درخواست کردهاند نه تنها استالمن از سمتش در FSF و GNU و هرنوع سمت مدیریتی کنار گذاشته شود، بلکه تمام اعضای هیئت مدیرهی بنیاد نرمافزار آزاد از سمتشان کناره بگیرند. در زمان نوشتن این متن پای این نامه ۳۰۱۲ امضا از اشخاص و ۶۱ امضا از شرکتهای مختلف وجود دارد. اگر به لیست نگاه کنید اسامی شناختهشدهی زیادی در آن خواهید دید. از شرکتهای بزرگ تا افراد فعال در پروژههای مختلف و مانند اینها. هموطن از دور و نزدیک هم در لیست پیدا خواهید کرد.
این نامه بیپاسخ نماند و به فاصلهی کوتاهی یک نامهی اینترنتی دیگر در حمایت از استالمن منتشر شد. در این نامه از استالمن به عنوان نیروی محرک جنبش نرمافزار آزاد نام برده شده و از نامهی اول به عنوان یک حملهی اینترنتی سابقهدار نام برده میشود و از FSF میخواهد که تسلیم نشود. پای این نامه در لحظهی نوشتن این متن ۶۰۸۲ امضا از افراد مختلف وجود دارد. بیش از دو برابر نامهی اول. طرفداران استالمن و مخالفین نامهی اول (که آن را به یک حمله از نوع mob یا lynch تعبیر میکنند) وبسایتهای دیگری هم راه انداختهاند. یکی سایت گزارش نبرد است و دیگری در حمایت او یک هم فقط گزارش ارقام است.
هر کدام از نامهها را میتوان با پولریکوئست روی گیتهاب امضا کرد، حمایت اینجا و تقبیح اینجا. برای کسانی که به دلایل مختلف از گیتهاب صرفنظر کردهاند دیگران روی sourcehut و codeberg امکاناتی فراهم کردهاند.
بحث و گفتگو در مورد این جریان همچنان ادامه دارد. شاید یکی از مهمترینها رایگیری در دبیان باشد، چرا که پروژهی دبیان به نوعی الگوی ادارهی یک پروژه مثل یک کشور دموکراتیک است. حالا هم کابران پیشنهاداتی مطرح کردهاند از امضای نامهی تقبیح در یک سو تا امضای نامهی حمایت در سوی دیگر. این رایگیری تا چند روز دیگر ادامه خواهد داشت و خروجی در حال حاضر معلوم نیست. تعداد آرای ثبت شده پیوسته در حال افزایش است.
خوب حالا که شرح قصه تمام شد نظر خودم را مینویسم. من شخصا از دوقطبی شدن اجتماع بیزارم. این بیشتر یک محصول آمریکایی است. در جای دیگر با این شدت تجربه نکردهام. در آلمان هم ندیدهام. شخصا از حملات اینترنتی بیزارم. اینکه تصمیم من نوعی و سرنوشت یک انسان باید با یک حملهی اینترنتی و اعمال قدرت ناگهانی بدون آنکه مرتکب جرمی شده باشم تغییر بکند مرا منزجر میکند. گوئی که در اجتماع دیدگاههای مختلف وجود ندارد. منی که درخت وجودم در ایران شکل گرفته است و هستیام با فرهنگ و مشکلات آن تنیده شده است قادر نیستم با این قبیل حملات همذاتپنداری کنم. حملاتی از این دست در گذشته دیدهام ولی نمیخواهم سیاست و عقاید یک فرد در مورد یک موضوع به همهجای زندگی و همهی فعالیتهای آن فرد کشیده شود. من علاقهمند و نوع سنتی فرهنگ هکرها هستم (اگر چنین چیزی وجود دارد). آیا طرفدار چیزی هستید که من مخالف آنم؟ آیا باید این مخالفت روزنهی هرگونه مدارا و دیالوگ بویژه فنی را مسدود کند؟
طرفداران حذف استالمن دنبال چه چیزی هستند؟ فرض کنیم که او آدم خاص یا عجیب یا نچسبی است. آیا خاص یا عجیب یا نچسب بودن در دمکراسی غربی جرم است؟ (توجه کنید که اینجا در مورد ایران حرف نمیزنیم که یک انسان میتواند به واسطهی رفتار خصوصیاش یا رفتار جنسیاش به مرگ با چوبهی دار محکوم شود.) آیا باید استالمن از چیزی که خودش بوجود آورده و شاید موثرترین فرد بر علیه سلطهی نرمافزارهای بسته و تجاری بر تمام زندگی ما بوده است حذف بشود؟ این آدم زندگیاش با این جنبش معنی شده است. این از او گرفته شود چه بکند؟ خودش را از نزدیکتر پل محل زندگیاش پرت کند زیر اولین قطار عبوری؟ این درخواست حذف را من نمیفهمم. درخواست پاسخگو بودن و شفاف بودن را چرا.
تصور کنید ما بخواهیم اینکار را در جامعهی ایرانیان داخل و خارج ایران انجام بدهیم. نتیجه چه میشود؟ من طی زندگیام در ایران با آدمهای زیادی سر و کار داشتهام. انسان محبوبی را میشناختم که افکار نژادپرستانه راجع به اعراب داشت یا دیگری از همنجنسگرایان وحشت داشت و دیگری اعتقادات مذهبی خاصی داشت. البته معمولا تعصبی روی اعتقاداتشان نداشتند و معمولا چیزی بود موروثی و اگر از نزدیک با عواقب رویکردشان روبرو میشدند انعطافپذیر بودند و تجدیدنظر میکردند. و البته اگر میخواستم تبر تفکیک و تقبیح در دست بگیرم باید پیوسته به کوبیدن این یکی یا له کردن آن یکی میپرداختم. از این رویکرد در زندگی خیری ندیدهام بویژه که بواسطه تجربیات خانوادگی سالها تقاص رویکردهای انقلابی مشابه را پرداختهام. بازگردیم به استالمن که از نرمافزار آزاد و حواشی آن دور افتادیم.
در رابطه با انتقاداتی که به استالمن شده است خواندن مقالهی مفصل را که در بالاتر هم اشاره کردم توصیه میکنم. چرا که با دقت و با موشکافی و با نقل قول دقیق شرح میدهد که چرا بسیاری از اتهامات مطرح شده در سال ۲۰۱۹ از بیخ و بن یا بی اساسند یا قابل تردید. این به معنی تطهیر استالمن نیست، بلکه تقبیح سبک گزارشگری اینترنتی است، یعنی هرچه بیشتر کلیک و لایک جمع بکند محبوبتر است. حقیقت و رفرنس مهم نیست، مهم افزایش هیجان و شور و هیاهو است. چه کسی حوصله دارد یک مقالهی بلند بالا را بخواند؟ یک توئیت و چند جملهی حماسی کافی است تا آتشی بر افروخته شود و هر خوانندهای به این احساس برسد که باید یا طرف خیر را بگیر یا طرف شر را. مثلا استالمن را «ترنسهراس» خواندهاند بواسطهی مقالهای که در مورد استفاده از ضمایر خنثی منتشر کرده است. من این مقاله را خواندم و ترنسهراسی در آن ندیدم. ولی چند نفر از امضا کنندگان نامه آن را خواندهاند؟ حدس شما چیست؟ چند نفر اصلا زحمت پیدا کردن سایت او را به خودشان دادهاند؟ یا بیشتر با نیت خیر به کسی اعتماد کردهاند که شاید خودش به کس دیگری اعتماد کرده است و شاید هم اصلا خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو؟ شاید هم بگویید ترنس نیستی ولی چندین مقاله هم از ترنسها خواندهام که با وجود انتقاد به استالمن این حمله را نفی کردهاند.
اضافه کنم که من از دیدن امضای شرکتهای بزرگ زیر پای نامهی اول شگفتزده نیستم. همه این شرکتها PR یعنی روابط عمومی دارند که تصمیم میگیرد چه موضعی برای منافع شرکت مفید است و شرکت هم همان را اعلام میکند. ریسک نمیکنند، چیزی را میگویند که مشتریها دوست دارند بشنوند. بسیاری از نامهای بزرگ فنی هم شرکتهایی هستند که طی سالهای گذشته متاسفانه روی نرمافزار آزاد سایه انداختهاند.
نکتهی دیگری که توجه مرا جلب کرد نبود یا کمبود نام شرکتهای بزرگ میان امضا کنندگان نامهی حمایت از استالمن بود. عدهای این را تعبیر کردهاند به اعلام جنگ شرکتهای تجاری علیه نرمافزار آزاد. شاید اینگونه باشد، ولی من همانطور که در بالاتر گفتم آنها احتمالا مشتریان و برنامهنویسان خودشان را در نظر دارند. امضاکنندگان نامهی حمایت تکثر بیشتری دارند و در میانشان کسانی دیدم که از پلتفرمهایی مثل codeberg یا sourcehut استفاده میکنند که نشاندهندهی نگرانی آنها از تسلط شرکتهای بزرگ بر جهان نرمافزار است. این برای من نشانهی خوبی است هرچند دلیل به نفع یا بر علیه استالمن نیست.
در اینجا اضافه کنم که طبق چیزهایی که خواندهام استالمن ظاهرا آدم سختی است برای همکاری و به نرمافزار آزاد هم مثل یک ایدئولوژی اعتقاد دارد، مثلا اگر نرمافزار غیرآزاد روی یک سایت وجود داشته باشد و لینکش را برایش بفرستید آن را باز نخواهد کرد. لزوما هم به احساسات دیگران توجه نمیکند و البته نظراتش را هرچند بحثبرانگیز در وبسایت شخصیاش مینویسد. عدهای این را به کاستی مهارتهای اجتماعی او بواسطهی اختلالات رفتاری نظیر اوتیسم مرتبط میکنند. من شخصا تجربهی همکاری مستقیم و اینترنتی با متخصصان و هکرهای فنی مختلفی را داشتهام که بسیاری از قیود رایج کلامی یا رفتاری را مراعات نمیکردند (منظورم توهین یا سوءرفتار یا خشونت نیست بلکه انتخاب کلمات و ارتباط چشمی یا مکالمات روزمره و مانند اینهاست) و بسته به روحیه و فرهنگ یک آدم ممکن بود که رفتارشان سنگدلانه به نظر برسد. این را در جامعهی فنی زیاد دیدهام، آدمهایی که با کامپیوتر یا یک فن و تکنیک آشنایی زیادی دارند، میتوانند خوب بنویسند یا بخوانند اما از یک سلام و احوالپرسی ساده عاجزند. خودم هم تا حدودی اینطور هستم. مثلا ممکن از پاسخی به نظرات ندهم یا سلام نکنم یا ایمیلی را بدون پاسخ بگذارم یا تماسی تلفنی را جواب ندهم یا از پیوستن به یک گروه یا شبکهی اجتماعی و مانند اینها صرفنظر کنم. به دلایل مختلف. این میتواند برای کسی که با روحیات و افکار شما آشنا نیست عجیب به نظر برسد. حالا این تفاوت را یا باید پذیرفت یا انکار کرد و پنهان شد، از بیم اینکه جامعه ممکن است انسان را شماتت بکند یا از جمع کنار بگذارد.
در مجموع ترجیح شخصی من اینست که این قبیل حملات اینترنتی برچیده بشود. برداشت من غلبهی احساسات جمعی بر منطق جمعی است. من مخالفت شفافیت در FSF نیستم و فکر میکنم باید روی شفافیت بیشتر کار بکنند. متاسفانه طی هفتههای گذشته بسیاری از حمایت FSF دستکشیدهاند و افراد مختلفی در حال استعفا و کنارهگیری هستند و عدهای هم در حال حذف استالمن. مثلا GCC یک کمیتهی هماهنگی دارد که اعلام کرد نام استالمن را حذف میکند (ظاهرا بیشتر اعضایش برای شرکتهای بزرگ کار میکنند). و البته استالمن هم پیامبر من نیست. ارادت شخصی به او ندارم. اما از قدرتگیری حرکات اینچنینی برای حذف افراد بواسطهی ابراز عقایدشان نگرانم. استدلالهای منتقدین هم برایم قانع کننده نبود و چنین حملهی گستردهای را توجه نمیکرد. شاید مهمترین آنها این بود که عقیده استالمن در مورد حداقل سن برای داشتن رابطهی جنسی (در دفاع از مینسکی)، داینامیک قدرت بین یک بزرگسال و یک نوجوان را در نظر نمیگیرد (ارتباط عاطفی و عاشقانه بین دو انسان با سطوح قدرت مختلف میتواند به سوءاستفاده یکی از دیگری منجر بشود). و در نتیجه او برای ادارهی موارد مربوط به یک کامیونیتی که میتوان اعضای نوجوان داشته باشد مناسب نیست، که بین موافقین و مخالفین بحث است. انتقاداتی به نحوهی مدیریتش شده که به نظرم بلاموضوع است و آنچه از رفتارش با زنان نقل شده در مقالهی مفصلی که لینک دادم به شدت زیر سوال رفته است. موضوع داینامیک قدرت برای من معقول است و به نظرم نیاز است که اینجا استالمن خیلی شفاف این را بیان کند و او و FSF به اعضا با تغییرات جدی اطمینان بدهند که قادرند از محیط امن و سالمی برای اعضا فراهم بیاورند.
در خاتمه اشاره کنم که من هیچ کدام از این نامهها را امضا نکردهام. عقیدهام را در وبسایتم مینویسم که به نظرم کافیست و وقت خیلی بیشتری هم گرفته است نسبت به یک امضا. شما را هم تشویق به امضا نمیکنم. و اگر بخاطر نرمافزار آزاد نبود اصلا به این موضع نمیپرداختم چرا که یک موضع خیلی بعیدی است برای من ایرانی یا خوانندهی این وبلاگ. ولی از جایی که امواج این حوادث به ما هم میرسد بهتر دیدم که شرح بدهم چگونه فکر میکنم و لینکها را هم مستند بکنم شاید برای خوانندهای هم سودمند باشد. مثل هر مقالهی دیگری هم انسان ممکن است عقیدهاش را در مواجهه با استدلالی بهتر از استدلال خودش تغییر بدهد (همانگونه که استالمن هم تغییر داده است). و این حق برای هر انسانی محفوظ است.
عالی بود 👌